انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ ویژه دانشجویان ورودی جدید رشته مدیریت

انجمن علمی مدیریت دانشگاه شهید بهشتی

وبلاگ ویژه دانشجویان ورودی جدید رشته مدیریت

حکایت

حکایت :

یکی از نمایندگان فروش شرکت کوکاکولا، مایوس و نا امید از خاورمیانه بازگشت .

دوستی از وی پرسید: «چرا در کشورهای عربی موفق نشدی؟»

وی جواب داد: «هنگامی که من به آنجا رسیدم مطمئن بودم که می توانم موفق شوم و فروش خوبی داشته باشم. اما مشکلی که داشتم این بود که من عربی نمی دانستم. لذا تصمیم گرفتم که پیام خود را از طریق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراین سه پوستر زیر را طراحی کردم:

پوستر اول مردی را نشان می داد که خسته و کوفته در بیان بیهوش افتاده بود.

پوستر دوم مردی که در حال نوشیدن کوکا کولا بود را نشان می داد.

پوستر سوم مردی بسیار سرحال و شاداب را نشان می داد.

پوستر ها را در همه جا چسباندم.»

دوستش از وی پرسید: «آیا این روش به کار آمد؟»

وی جواب داد: «متاسفانه من نمی دانستم عربها از راست به چپ می خوانند و لذا آنها ابتدا تصویر سوم،  سپس دوم و بعد اول را دیدند

 

گردآوری شده توسط حورا هنردوست

نظرات 1 + ارسال نظر
علی یکشنبه 3 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 06:20 ب.ظ http://elf4.blogfa.com

سلام دوست عزیزم
حکایت های جالبی نوشتی
بهمن سربزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد