دکتر شریعتی
فقر
میخواهم بگویم ......
فقر همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم
نیست ......
فقر ، چیزی را " نداشتن " است
، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......
فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش
نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است
، که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن
یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به
خیابان انداخته میشود .....
فقر ، همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را
" بی غذا " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را
" بی اندیشه" سر کردن است ..
گردآوری شده توسط حورا هنردوست
|